Thu, 10/04/2012 - 16:35
نوشته ای از یک خواننده:
زمانی که برای خودم به عنوان یک مادر، بیمه می گرفتم خوشحال
بودم چرا که فکر می کردم عاقبت اندیشی کرده ام. به طور معمول همه ما فکر می
کنیم در یک خانواده بزرگترها در ریسک بیشتری بوده و جوانان را خطری تهدید
نمی کند. پسرم زودتر از آنکه حدس می زدم بزرگ شد. جوان 20 ساله ای که
بهترین نمرات را داشته ، مشغول به کار شده و همه چیز مرتب بود، من نیز آهنگ
ساده زندگی ام را دوست داشتم. اتفاق زندگی ما بسیار ساده شروع شد، چیزی
شبیه یک شوخی ساده. پسرم احساس می کرد در پشت کمرش چیزی رشد کرده چیزی که
به نظر غده ساده چرکی می آمد. مثل همیشه داستانهای پزشک عمومی و پس ازآن
متخصص 3 ماه زمان ما را گرفت و پس از آن در شرایطی بسیار بد، در حالی که
عفونت در بدنش پخش شده بود تحت عمل جراحی قرار گرفت. او تا مدتها نتوانست
کار کند، نتوانست بنشیند، برای انجام کارهای شخصی اش نیازمند کمک دیگری بود
و من تازه می دیدم که جوانها هم می توانند ناتوان و بیمار شوند. شاید شما
نیز به عنوان یک پدر یا مادر فکر می کنید بیماری های فرزندانتان همیشه د
رحد سرماخوردگی، آلرژی، دندان درد و یا شکستگی دست و پاست و این در حالی
است که این بزرگترین اشتباه در طرز تفکر بخصوص ما ایرانی هاست. پسرم پس از
شاید 3 ماه هنوز بهبودی نیافته. او را می بینم که بیهوده سعی می کند وانمود
کند که از عهده کارهایش بر می آید در حالی که تا بهبودی اش زمانی نامعلوم
درپیش داریم.
اگر صاحب فرزندی هستید حتما او را در لیست دریافت کنندگان
بیمه قرار دهید. اینکار می تواند بار عاطفی و مالی زیادی را از دوش شما و
خود او بردارد. این اشتباه بزرگی است که ما صرفا آنها را بدلیل جوانی شان
از صف حوادث و بیماری خارج کنیم.
***
روز اول اکتبر، روز جهانی سالمندان است. خیلی از ما با شنیدن
نام سالمندان به ناتوانی جسمی آنها که به دلیل کهولت سن رخ می دهد فکر می
کنیم. واقعا فکر می کنید تا پیری راه درازی است؟ حقیقت این است که هشدارهای
عبور سن بارها به ما داده شده مثلا زمانی که در میان موهایمان، رنگ های
سپید خودنمایی می کند، زمانی که دویدن و بالا رفتن از پلکان کمی دردناک به
نظر می رسد و یا زمانی که خود را بیشتر از سابق در مطب پزشکان می بینیم.
شاید اینها بخشی از علائمی باشد که به ما نزدیک شدن به سالمندی را گوشزد
می کند که البته ما معمولا آنرا باور نداریم. حقیقت این است که رسیدن به
سالمندی گویا برای بسیاری حیرت آور و ناگهانی بوده و بیشتر آنان معتقدند
فاصله میانسالی و سالمندی شان را حس نکرده اند. اما آیا فقط آنها ناتوانی
جسمی را تجربه می کنند؟
پیرو نوشته های یکی از دارندگان بیمه در فوق، ناتوانی جسمی در
هر سنی قابل وقوع بوده و نگرشِ ابتدا سالمندی و سپس عدم توانایی جسمی، از
ابتدای تفکر، اشتباهی واضح است. گاه پدران و مادران آنقدر به فرزندانشان
علاقمندند که تفاوت آینده نگری و آرزوی سلامتی برای آنها را نمی توانند از
هم تفکیک نمایند. همه ما ضمن اینکه مشتاق دیدن سلامتی فرزندانمان هستیم
باید به آنها بیاموزیم که از جوانی به دوران بیماری شان فکر کنند. مثلا این
فکر بدی نیست اگر در زمانی که خودمان بیمه ای اخذ می کنیم آنها را همراه
خود داشته باشیم تا آنها هم بتوانند اطلاعاتی در این زمینه دریافت کنند. چه
بسا بسیاری از فرزندان از بیمه هایی که والدینشان دارند هم چیزی نمی
دانند.! این آموزش، از بار سلامتی آنان نمی کاهد بلکه آنان را در روز
نیاز، نگران و آزرده خاطر نمی کند. در کانادا اکثر جوانان و شاید بهتر باشد
بگوییم حتی نوجوانان، به کار مشغولند و ما می توانیم به آنها بیاموزیم که
قسمت بسیارکوچکی از درآمدشان را به بیمه اختصاص بدهند. بیمه ای که نقش پس
انداز را برایشان بازی کند و در صورت عدم وقوع بیماری بتوانند پولهای
پرداختی شان را بازپس گیرند.
بیمه وسیله ای است که بر اساس آرامش بنا شده و ما تا زمانی که
سلامت هستیم این امکان را داریم که شکلهای گوناگون آن را بسته به موقعیت
زندگی و توانایی مالی مان انتخاب نماییم. متاسفانه زمان برای نویسنده فوق
به عقب بر نمی گردد تا بتواند دیدگاه و تصمیم گیری وی را تغییر دهد. ای کاش
همه ما در نوع دوست داشتن فرزندانمان کمی چاشنی آینده نگری را اضافه کنیم.