۱۳۹۳ خرداد ۲۹, پنجشنبه

حقیقت من و تو


هر ساله تعداد زیادی از جوانان تحصیل کرده و نیروی کار متخصص از کشور ایران با کوله باری از آمال و آرزوها به امید یافتن زندگی بهتر و داشتن امکانات مناسبتر به کشورهای توسعه یافته و یا در حال رشد مهاجرت می کنند نخستین بار که اصطلاح فرار مغزها در دهه 1960 مطرح شد شاید هیچکس فکر نمی کرد که جهان شاهد چنین سیل خروشانی از مهاجرت نخبگان و مغزها به کشورهای غربی باشد اما تاریخ این را به همگان به اثبات رسانید و امروز هم همچنان می بینیم این معضل ادامه دارد.
در جهانی زندگی می کنیم که طبق برآورد سازمان های مدافع بشر، سالانه بین 600 تا 800 هزار انسان توسط قاچاقچیان از مرزها عبور داده می شوند. بسیاری از این افراد مورد بدرفتاری و کارهای غیر قانونی قرار می گیرند و با اینکه در انتها تعریفشان از حضور در کشور میزبان، مهاجرت است اما باید گفت شرایط زندگی مناسبی ندارند. تعدادی از مهاجران، برای گریز از مشکلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ناچار کوچ می کنند. آنها عمومن قبل از تصمیم گیری برای مهاجرت، اهداف و توانایی های خود را مورد بررسی قرار نمی دهند و موارد مهمی مانند شغلی را که بعد از مهاجرت قرار است پیشه خود کنند، تجربه و مهارت های خود، تسلط به زبان محلی شهر یا کشور مقصد، نیاز یا عدم نیاز جامعه مقصد به تجربه ها و مهارت های آنان، وجود یا عدم وجود شغل مورد نظرشان در شهر یا کشور مقصد و چگونگی تامین مخارج تا زمان پیدا کردن کار مناسب را نادیده می گیرند و به همین دلیل، بعد از مهاجرت با شرایط سخت و ناگواری مواجه می شوند و گاه تنها عامل مهاجرت، جذابیت های کاذب و خیالی است که تناسبی با موقعیت و توانایی های فرد مهاجر ندارد که یا باعث مایوس شدن و سرخوردگی آنها می شود و یا با پرداختن به شغل های کاذب، علاوه بر هدر دادن توانایی های خود، برای جامعه جدیدی که به آن وارد شده اند نیز دردسرها و معضلات فراوانی ایجاد می کنند. مکانی که مهاجران زیادی را با آرزوها و اهداف متفاوتی جذب خود کرده است. ما در سرزمینی که توانایی درخشان ساختن آینده فرزندانمان را دارد سخت تلاش می کنیم، آنقدر که در این مسیر فراموش می کنیم شرط نخست، سلامتی است. اغلب ما به عنوان پدران و مادرانی آینده نگر، به یاد نداریم آخرین باری که برای چک کردن سلامتی، پزشکمان را دیده ایم چه مدت گذشته است! باید گفت واقعیت این است که ما از فرصت ها و امکانات موجود به درستی استفاده نکرده ایم. شاید این که ما به چه دلیلی به کانادا آمده ایم آنقدر مهم نیست تا اینکه ببینیم آیا به اهدافی که آرزویش را داشته ایم رسیده ایم یا نه؟ فراموش نکنیم به هر دلیلی در کشوری که  فرصت های طلایی آن معروف است زندگی می کنیم باید آینده نگر باشیم. آینده ای که در آن روزهای بیماری و عدم توانایی کار می تواند مسیرش را تغییر دهد. بیمه قوی ترین پشتوانه ای است که می تواند در چنین شرایطی ضامن حفاظت خانواده شود. بیمه با شکل ها و انواع مختلف آن بسته به شرایط مختلف مالی، سلامتی و شغلی افراد طراحی شده است. از ابتدای مهاجرت می توانیم برای آینده تحصیلی فرزندانمان برنامه ریزی کرده و یا قبل از بیماری و مشکلات جسمی، وضعیت مالی خود را برای روزهای عدم توانایی کار، با کمک بیمه، با ثبات نگه داریم.  با بی فکری، بی توجهی و شاید غرق شدن در درگیری های شغلی، کانادا و مهاجرتمان را مسبب گرفتاری هایمان ندانیم!


*مطالب این مقالات صرفن در جهت اطلاع رسانی می باشد و به هیچ عنوان جایگزین مشاوره با متخصصین مربوطه نمی شود.*