۱۳۹۱ شهریور ۲, پنجشنبه

می توان همیشه زنده ماند

زندگی هر انسان، بازتاب هویت او در دنیا است، چرا که این هویت از باورها و عقاید او بوجود آمده و از سوی دیگر همین ها هستند که اندیشه های انسان را در ذهن او خلق می کنند. می توان گفت که ما در برخورد با هر یک از رویدادهای زندگی مان برای عکس العمل نشان دادن، به درون خود یعنی هویتمان رجوع می کنیم.
بسیاری از ما برای انجام کارها و یا حتی واکنش های خود به دنبال باورهایی هستیم که هرگز سعی در مرور و تصحیح آن نداشته ایم و این در حالی است که ما نسلی تحصیلکرده تر و شاید اندیشمندتر محسوب می شویم.

بیمه عمر، در ذهن بسیاری از ما نمایانگر پایان عمر بوده و برخی تا از این بیمه چیزی می شنوند واکنش هایی همچون: مگر من چند سال دارم؟ من دوست ندارم بمیرم و ... از خود بروز می دهند. با توجه به اینکه در سالهای اخیر، رسانه ها نقش بزرگی در اطلاع رسانی در این زمینه داشته اند. باید گفت نکاتی در نسل بالای 40 سال باقی مانده که به سختی تغییر می کند و آن فکرهای منفی در پشت حرکت های مثبتی است که انجام می دهند. بسیاری از ما حتی در سنین جوانتر پس از تولد فرزندمان برای وی "بیمه بیماری های سخت کودکان" را صرفا به این دلیل اخذ نمی کنیم که فکر می کنیم این کار تبعات تلخ بیماری برای وی را به دنبال خواهد داشت و این ترس ما را به بی تفاوتی در اینگونه امور می کشاند. متاسفانه به نظر می رسد در کنار تاکید بر لزوم بیمه، باید روی بخشی از افکار خودمان نیز کار کنیم و نیاز واقعی به بیمه را بدون داخل کردن تصورات منفی بپذیریم.
گاه به نظر ما می رسد که تا زنده هستیم برای خانواده تلاش کرده و زندگی را اداره کنیم و در عین حال به فکر آینده آنان نیز باشیم، اما واقعیت این است که ما نمی دانیم تا چه زمان، برای رسیدن به همه این آرزوها فرصت داریم. آیا این زمان به همه ما داده می شود که سالها کار کرده و پس از رسیدن به دوران سالمندی و پس از آن کهولت، به تدریج به زمان مرگ برسیم؟ شاید امروز که فرصت داریم زمان بررسی این نکات است که بدانیم به چند نفر متعهدیم؟ بدهی های ما را در صورت عدم حضور فردایمان چه کسی پرداخت می کند؟ خانه ما در چه مرحله ای است؟ اگر به بانک مقروضیم در صورت نبودمان چه کسی آن را پرداخت می کند؟ آیا می دانیم چرا به جای بیمه مورگیج باید بیمه عمر داشته باشیم؟هزینه تحصیل فرزندمان از کجا تامین خواهد شد؟ و...
بیمه عمر، حضور همیشگی ما در زندگی اقتصادی کسانی است که دوستشان داریم، کسانی که باید بدون ما در جاده زندگی حرکت کنند. بیمه عمر، قراردادی نیست که پس از بسته شدن به بیمه شده احساس فرارسیدن مرگ را تلقین کند، بلکه آرامشی در پیغام خود برای کسی که دوستش داریم به همراه دارد با این مضمون :
 عشق، به من توان می دهد تا بارها و بارها متولد شوم. من همیشه زنده خواهم بود، همیشه!