۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه

جدایی



تاریخچه طلاق به تاریخچه ازدواج برمی‌گردد. به همان علت که بشر بنا به درخواست طبیعی خود پیوند ازدواج می‌بندد تا در کانون گرم خانواده و درکنار همسر خود به سکون و آرامش برسد، به همانگونه نیز ممکن است به دلایلی از ادامه زندگی خودداری کرده و طلاق را بپذیرد.
 به طور کلی، ساختار سنتی خانواده ها در کانادا در حال تغییر و تحول است، بطوریکه تقریبا از هر 10 ازدواج اول، چهار مورد به طلاق ختم می شود،  از هر 10 زوج کانادایی، دست کم یکی از آنها بدون ازدواج با هم زندگی می کنند و 14.6 درصد کودکان نیز در میان چنین زوج هایی پرورش می یابند. یک مطالعه جدید که توسط "موسسه خانواده ونی یر" انجام شده ، نشان می دهد برای اولین بار در تاریخ کانادا، تعداد افراد مجرد یا جدا شده بالای 15 سال، بیشتر از افراد متأهل است. نتایج مذکور برمبنای سرشماری عمومی سال 2006 و اطلاعات بدست آمده در سال های اخیر بوده است. اداره آمار کانادا نیز پیش بینی کرده که 38 درصد ازدواج هایی که در سال 2004 بوقوع پیوسته تا سال 2035، به طلاق خواهد انجامید. از نظر طلاق، نیوفانلند و لبرادور با 21.6درصد کمترین میزان طلاق و کبک با 48.4 درصد، بالاترین تعداد را داشته است. همچنین بیشترین میزان ازدواج با تعداد 54.3درصد، در نیوفانلند و لبرادور و کمترین تعداد ازدواج باز هم در کبک ، با 37.5 درصد بوده است. زندگی مشترک زوج ها بدون رابطه ازدواج، به شکل بی سابقه ای افزایش یافته است و طبق آمار متخصصان امور مالی طلاق، بالای 150 هزار کانادایی در هر سال، جدا از هم زندگی کرده و  75000 نفر، یعنی نیمی از آنها طلاق گرفته اند. در سالهای 2010 و 2011 در هفت استان کانادا، 113 هزار ، پرونده طلاق گزارش شده که این آمار، یک سوم کل پرونده های خانواده در دادگاه های کانادا را شامل می شود. برای اولین بار در کانادا، تعداد زوج های بدون فرزند بیشتر از زوج های با فرزند گردیده و واقعیت اینست که خانواده های با فرزند، در تمامی استان ها، در اقلیت قرار می گیرند.در عین حال، 18.6 درصد کودکان ، تنها با یکی از والدین خود زندگی می کنند.

شاید برای کسانی که جدایی را تجربه نکرده اند، همه چیز در حد آمارها و اعداد صعودی انسانهای متارکه کرده باقی بماند، اما واقعیت لمس جدایی و اثرات آن بر زن، مرد و فرزندان، بسیار دردناک و گاه غیر قابل بهبودی وصف شده است. بسیاری از افراد تصور می کنند در جدایی و طلاق، شکست خورده اصلی زنان هستند و مردان چندان احساس بدی ندارند. در صورتی که مردان در بسیاری موارد به اندازه زنان و حتی بیشتر از آنها احساس یاس و شکست کرده و در عین حال سعی می کنند احساسات خود را پنهان و فقط خشم را بروز دهند. در بسیاری از موارد دیده شده زنان پس از جدایی با ابراز احساسات منفی از قبیل غم، یاس، نفرت، خشم و کینه و نیاز به حمایت اطرافیان با موضوع کنار می آیند، اما مردان سکوت می کنند در حالی که وضعیتی عصبی دارند و در نتیجه ناگهان دچار سکته یا کمر درد یا انواع دردهای جسمی می شوند. تمام اینها ناشی از سرکوب درد در درون آنهاست. طلاق علاوه بر این که فشار روانی زیادی را بر زوج ها وارد می کند برای کودکان نیز استرس زا، غم انگیز و گیج کننده است. کودکان در هر سنی که باشند به هنگام جدایی والدین از یکدیگر نمی توانند عصبانیت و خشم خود را از آن چه روی داده است، مخفی کنند. ترس و اضطراب به‌خصوص دامنگیر بچه‌هایی می‌شود که مدارس ابتدایی را می‌گذرانند. طلاق با خود حس عدم امنیت را در کودکان می‌پروراند. پس از طلاق،  برخی از فرزندان  از حس عمیق ناتوانی رنج می‌برند. بچه‌های کوچک‌تر گاه فکر می‌کنند که والدین در فکر ترک آنها هستند و این حس ناامنی آنها را تشدید می‌کند و از سوی دیگر، درگیری والدین نیز استرس و اضطراب بچه‌ها را شدت می‌بخشد. اینها تمام واقعیت رویارویی با طلاق است و تمام افرادی که در داخل مثلث خانواده قرار دارند از تبعات آن خارج نیستند. نکته ای که گاه در پشت داستان طلاق با بی توجهی روبرو می شود، زندگی فرزندی است که اینک یکی از پشتوانه زندگی را از دست داده و قرار است فقط با یکی از زوجین زندگی کند و سوالی که باید طرفی که حضانت فرزند را پذیرفته از خود بپرسد این است که در صورت بیماری، وقوع حادثه و یا فوت، چه کسی می تواند هزینه های زندگی کودکش را بپردازد؟
بهترین چیزی که می توان در این زمینه پیشنهاد کرد بیمه هایی است که چنین شرایطی را پیش بینی کرده اند. بیمه هایی از قبیل بیمه عمر و یا بیماری سخت ، می تواند مبلغی را بصورت یکجا به وارث ما بپردازد. (در مورد بیمه عمر، اگر فرزند ما کمتر از 18 سال دارد، همچنین می توانیم نام کسی که می تواند این پول را صرف وی نماید در بیمه نامه درج نماییم و البته نام این شخص را می توانیم هر زمان که مایل بودیم تغییر دهیم)  و بیمه هایی نیز طراحی شده اند که می توانند به طور ماهیانه بسته به قرارداد، مبلغی را به فرزند ما پرداخت نماید. نکته ای که در تمام این بیمه ها وجود دارد، بخش حمایتی آن است که قسمت مالی بی سرپرستی فرزند را در زمان بیماری، ناتوانی جسمی و در نهایت فوت، پوشش می دهد. می توان گفت جدایی دردناک است اما بی توجهی به زندگی هر یک از والدین در دوره تنهایی و همچنین بی فکری نسبت به آینده فرزندان، دردناکتر است.